در بخشی از داستان «تارک دنیا» میخوانیم:
کسی نمیدانست کِی و چرا رفتند، همینطور که آنها خبر نداشتند این زن و مرد کی و چرا آمدند. بعضی میگفتند شبی بانوی پیر، خانم اودلتروپ، ماشه تفنگش را به سوی آنها چکاند و هر دو را از خانه و دهکده فراری داد.
به این ترتیب آنها رفتند و چند ماهی طول کشید تا بالاخره همسایهها کشف کردند که یک کودک، یک نوزاد هم در خانه بود. این را هم که آیا آنها او را با خود آورده بودند یا همانجا به دنیا آمده بود کسی نمیدانست. این مانک بود و بعدش هم این قصه که شش هفت سال بعد همسایهها بوی جسد شنیدند و بعضیهاشان رفتند به خانه خانم اودلتروپ ببینند چه خبر است، چشمانشان به موجود کوچکی افتاده که زیرپوشی کتابی تنش بوده و میخواسته تفنگش را از گوشه اتاق، کنارِ در بردارد. آنها اصلا نتوانستند مانک را دستگیر کنند، یعنی اول او را گرفتند اما نشد محکم بگیرندش و دیگر هم دستشان به او نرسید و چنین فرصتی برایشان پیش نیامد اما او فرار نکرد. همسایهها میدانستند جایی همان اطراف است و آنها را زیر نظر دارد که پیرزن را برای خاکسپاری آماده میکنند. بعد هم از پشت درختها و بوتهها چشمهایش به آنها بوده که مشغول به خاک سپردن خانم اودلتروپ بودند. آنها مدتی او را اصلا ندیدند، هر چند میدانستند باید جایی همان اطراف باشد و یکشنبه بعدش دیدند اِ جایی را کنار قبر با دستهای خالیاش با یک تکهچوب گود کرده است.
خرید کتاب کارآگاه دهکده
جستجوی کتاب کارآگاه دهکده در گودریدز
معرفی کتاب کارآگاه دهکده از نگاه کاربران
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب کارآگاه دهکده
کسی نمیدانست کِی و چرا رفتند، همینطور که آنها خبر نداشتند این زن و مرد کی و چرا آمدند. بعضی میگفتند شبی بانوی پیر، خانم اودلتروپ، ماشه تفنگش را به سوی آنها چکاند و هر دو را از خانه و دهکده فراری داد.
به این ترتیب آنها رفتند و چند ماهی طول کشید تا بالاخره همسایهها کشف کردند که یک کودک، یک نوزاد هم در خانه بود. این را هم که آیا آنها او را با خود آورده بودند یا همانجا به دنیا آمده بود کسی نمیدانست. این مانک بود و بعدش هم این قصه که شش هفت سال بعد همسایهها بوی جسد شنیدند و بعضیهاشان رفتند به خانه خانم اودلتروپ ببینند چه خبر است، چشمانشان به موجود کوچکی افتاده که زیرپوشی کتابی تنش بوده و میخواسته تفنگش را از گوشه اتاق، کنارِ در بردارد. آنها اصلا نتوانستند مانک را دستگیر کنند، یعنی اول او را گرفتند اما نشد محکم بگیرندش و دیگر هم دستشان به او نرسید و چنین فرصتی برایشان پیش نیامد اما او فرار نکرد. همسایهها میدانستند جایی همان اطراف است و آنها را زیر نظر دارد که پیرزن را برای خاکسپاری آماده میکنند. بعد هم از پشت درختها و بوتهها چشمهایش به آنها بوده که مشغول به خاک سپردن خانم اودلتروپ بودند. آنها مدتی او را اصلا ندیدند، هر چند میدانستند باید جایی همان اطراف باشد و یکشنبه بعدش دیدند اِ جایی را کنار قبر با دستهای خالیاش با یک تکهچوب گود کرده است.
خرید کتاب کارآگاه دهکده
جستجوی کتاب کارآگاه دهکده در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی