کتاب محاکمه

اثر فرانتس کافکا از انتشارات ماهی - مترجم: علی اصغر حداد-برترین کتاب های تاریخ انجمن کتاب نروژ

یوزف ک. کارمندِ فروتن ِ بانک، یک‌روز بامداد پی می‌برد که بدونِ ارتکاب گناهی‌ مشخّص، متّهم شده است. به‌ گمانش، اثباتِ بی‌گناهیش ساده است، ولی به‌زودی خود را در دنده‌ها و چرخ‌های ماشین ِ تودرتوی محاکمه‌ ای گرفتار می‌یابد که راه‌بَرَنده‌اش عدالتی‌رنج‌ناک است و نماینده‌گانش کارمندانی‌دون‌پایه و مستقر در دفترهایی پلیدند. "یوزف ک." که ازین‌ دیوستان و جهانِ پوچ می‌هراسد ولی هم‌چنین به‌سوی‌اش کشیده می‌شود، دیگر خودش نمی‌داند که آیا بی‌گناه است یا گناه‌کار. با این‌همه دل‌اش می‌خواهد زنده‌گی کند، اما توانِ بایسته‌ی پایداریبا دو دُژخیمی‌را ندارد که، به‌سانِ دو آدم‌کُش، و به‌نام ِ عدالتی‌که وجود ندارد، به‌آهنگِ دادگستردن به‌سراغ‌اش می‌آیند.


خرید کتاب محاکمه
جستجوی کتاب محاکمه در گودریدز

معرفی کتاب محاکمه از نگاه کاربران
دادگاه / ÉtrÊŒÉªÉ ™ / معنی: بررسی رسمی شواهد توسط یک قاضی، معمولا قبل از هیئت منصفه، به منظور تصمیم گیری در مورد جرم در مورد پرونده جنایی یا مدنی (مشاهده اسپویلر) [اما داستان با عنوان خود مخالف است خودش به نظر می رسد هیچ شواهدی از سوی شواهد و یا هیچ هیئت داوران و یا پرونده های مدنی وجود ندارد. از طریق محاکمه ای که از این اتهام به ظاهرا دروغین متهم شده است، تلقیح جوزف، که به نظر می رسد در بیشتر موارد در مکان های مناسب مانند اتاق زیر شیروانی، در حضور قاضی های ناعادلانه و در غیاب عالی دادگاه های غیر قابل قبول، با کمتر یا هیچ مداخله مستقیم یا غیرمستقیم طرفداران، بدون اینکه هیچ دلیلی برای اتهام به او گفته شود، داستان دور و دردناکی نشان می دهد که تلاش های بی وقفه انسان مدرن نه تنها متهم بلکه هر کسی که می خواهد وارد دروازه قانون شود، نور ناهموار سیستم عدالت کنونی ما. (اگر در مورد شما فکر می کنید سیستم عدالت بسیار خوبی دارید، لطفا من را ببخشید و این gibberish را نادیده بگیرید) (مخفی کردن اسپویلر)] اگر بتوانم این داستان را نسبتا خلاصه کنم، این ممکن بود ادامه جرم و مجازات در فرم از محاکمات غیرقابل تصور، چنین جنایات فجیعی را مرتکب شده است. این من / ما را با مجازات اعدام برای جرمی که هرگز اتفاق افتاده نیست @ می گذارد، همه به نام عدالت!

مشاهده لینک اصلی
هنگامی که شما در پراگ اتفاق می افتید، چشم های هیپنوتیزم کافکا، شبیه به دیادوم تیره، به دنبال شما به معنای واقعی کلمه در همه جا، به خصوص در شهر قدیمی است. مجسمه ها، موزه ها و کافه ها در خیابان های بلوکه شده باریک وجود دارد که همه آنها در یک کافکای عجیب و غریب نابغه نویس نوشته شده است. من به عنوان یکی از دلایلی که در آن شهر شکوهمند صدها (یا چندان) اسپایدر به پایان رسید، من قول دادم که این نویسنده را امتحان دوم را پس از ناکامی من به طور کامل او را در دبیرستان درک کنم. هر جا که رفتم عصر من از طریق دخمه پرپیچ و خم از خیابان های رنگارنگ پریدم، به سمت راست زیر بینی رفتم، تقریبا می توانستم او را بشنوم که شکاک و بی رحمانه و متکبرانه در آن زمان همه چیز را نادیده گرفته و غافلگیر کرده بودم. اما من دلیلی داشتم. معلم آلمانی و ادبیات در دبیرستان بود که علاقه زیادی به فرانتس کافکا داشت. او یک عادت کنجکاو به نام من \"لندمسرین K.\" پس از شخصیت اصلی کافکا در قلعه ایجاد کرد. همانطور که من از آن فراتر از کلمات متنفر بودم، مجبورم بپذیرم که این کاملا حیرت انگیز بود، زیرا نه تنها با حرف اولیه نام خانوادگی من، بلکه همانطور که اتفاق می افتد، همچنین با تخصص پدرم، که یک زمین شناس است مهندس با این حال، به عنوان آموزنده به عنوان خنده دار و باهوش، او نمیتواند شهیدان جمعی از کلاسهایش را برای غلبه بر ناامیدی ما با تستهای بی نظیرش که در آن شما نیاز داشتید حداقل 50 امتیاز از 100 امتیاز بگیرید تا بتوانید از آن عبور کنید پوست دندان های شما با پایین ترین علامت (!)، و بنابراین کاملا قابل درک بود که من گاهی اوقات با خواندن در حین سخنرانی و نوشتن تکلیف اختصاص داده شده از آلمانی به زبان انگلیسی نادیده گرفتم (من حدس می زنم که آن کمی از یک شورشی در همه وجود ندارد؟) متأسفانه، هنگامی که یک Landmesserin K.، من هدف مورد علاقه خود را از طوفان مغزی در آلمان تبدیل شد. من به تدریج با نام مستعار وحشت زده شدم و با تست های غیرممکن ادامه دادم که همیشه شکست خوردم، همه اینها به نوعی به یک نگرش واحد علیه نه تنها برای موضوع منجر شد، اما بعضی از آن در نگرانی من در مورد کافکا، که من آن را خوانده ام و نیز احساس کردم احمقانه به درک و در عین حال، خیلی شرمنده است که آن را پذیرفت. من یادم می آید که چگونه معلم می تواند از میان راه دانشجویان عبور کند و همیشه با من لذت خاصی از یک شکارچی را که بوی شکار مناسب خود را برای مجازات می دهد متوقف کند، با نگاهی به من لبخند ساردونیک از خود و نگاه کردن به من فریم عینک او. آه چی هست که ما این بار خواندیم؟ وقتی آن را به من نشان دادم، او یک بار یک تک ملودی طولانی درباره نویسنده من خواند، همیشه به نحوی مدیریت مقایسه را انجام داد به کافکا، حتی اگر در همه چیز قابل مقایسه نبود. من تمام وقت گریه میکردم، تلاش میکردم با نگاهی هوشمندانه به چگونگی توافق با او، با کمی قلب امیدوار باشم که به نوعی مدرک نادیده انگاشتن گرامری آلمانی که فقط توضیح داده شد، پاک شود. تا زمانی که تکلیف خود را به پایان رساند، گفت: \"بسیار خوشحالم که من این را می دانم که شما در حال خواندن این مطلب هستید، من می ترسم که برای کلاس امروز، Landmesserin K. آیا شما کافکا را در آلمان خواندید، ممکن است فکر می کنم به شما امکان داده است. »و من نمی توانم باور کنم که پس از نابودی کلاس های من از آلمان، من هنوز در نظر دارم که این مزدور کافک فرصت دوم را بدهد! â € |am من، هر چند؟

مشاهده لینک اصلی
این اولین بار بود که فرانتس کافکا را خواند، اما در عجیب و غریب، سناریوی کمی عجیب و غریب در دادگاه، غوطه ور شد.

مشاهده لینک اصلی
من کافکا را دوست ندارم او فرصت شانس زیادی داد و او هر وقت ناامید می شود. من موضوعش را تحسین میکنم، اما او فقط نویسنده خوبی نیست. او ممکن است یک متفکر بزرگ باشد، اما او فقط نمی تواند افکار خود را به طور موثر بیان کند؛ از این رو مقالات متعدد و پیوست های بی پایان به آثار او است. من به شدت بر اعتقاد من ایستاده است، که ادبیات بزرگ به معنای به رمز نگاری نیست. یک نویسنده عالی به طور کامل ترجمه می کند. در طول مطالعه زندگی نویسندگان می توان کل معدن معدنکاری را برای معنی صرف کرد، اما این نشانه ای از یک نویسنده عالی نیست.

مشاهده لینک اصلی
 \"او بی گناه؟  \"او پرسید.  «بله، گفت:\" K. او حتی با شادی که پاسخ به این سوال داد، به ویژه از © که پاسخ در یک فرد بود، و بنابراین هیچ مسئولیت را شامل نمی شد. هیچ کس تا به حال حتی یک سوال تا صریح و روشن است. به مزه این لذت، او اضافه کرد: \"من هستم کاملا بی گناه ». چند سال پیش زمانی که من هنوز در دبیرستان بود، من capitò برای شرکت در یک نمایندگی تئاتر از این متن است. حتی پس از آن â € \"و من می خصوص پس از آن یک می گویند €\" من بیرون آمد ژولیده و تقریبا تحریک شده، قادر به به طور کامل تعریف نوع نشان می دهد که من شاهد بودم، قادر به تعریف احساسات است که به من داده بود. من احساس می کنم همان سرخوردگی در لحظات بسیار شایع تر، هر روز وقتی که من می توانید منطقه تاریک از یک رویا به یاد داشته باشید، به عنوان مثال، و یا وقتی شما از یک شخص انتظار پاسخ که هرگز نمی آید. این سرخوردگی تولید شده توسط ناتمامیت € ™، در رمز و راز است. من همیشه زندگی کرده ایم شر نلا € عدم قطعیت ™. عدم اطمینان خالص € ™ ثانیه واقعا دولت رایج ترین از زندگی است، یک دولت که ما باید € ™ ثانیه عادت را اگر شما نمی خواهید به دیوانه، یک دولت است که ما باید جذب، و ما باید به زندگی می کنند همه giorni.Che â € œThe Processoâ € خود را به تعدد تفاسیر، که در عمل در سطوح مختلف از خواندن آشنایی، غیر ممکن است â € \"و یا حداقل بسیار مغرور €\" به یک شمارش و توضیح هر سطح، این من نیستم گفتن آن است. هر بازیکن، مجموعه ای قبل از UNA € ™ کار در این ژانر، خواهد سیالیت آن، ذوب از مواد به سمت راست و چپ آن ریش دشوار تفکر درک،. به عنوان چشم مردم پین های مختلف روی عناصر مختلف از چشم انداز همان (بسته به سلیقه بیننده، خط سیر نگاه خود، مورد)، در همان راه یک کتاب مثل â € œThe Processoâ € را می توان در بسیاری از نقاط جدا چشم انداز، تنها بسیاری از تماشاگران â € \"و حتی شاید که â €\" را می دانیم را با هم. در مجموعه فصل در به Duomo، کافکا به نظر می رسد به یک سرنخ از که امکان â € \"و یا به جای عدم امکان â €\" خواندن. شخصیت جوزف ک.، روش یک چارچوب قرار داده شده در یک طاقچه و آن را روشن با لامپ قابل حمل است. اولین رقم را به روشن شود این است که یک شوالیه، که نگاه به سمت چهره های دیگر از نقاشی های مشابه تبدیل شده است. در یک جنبش دوم از لامپ، تصویر روشن می شود به عنوان یک رسوب، اما بسیاری از ارقام هنوز هم پنهان باقی می ماند در گوشه و کنار، جزئیات بسیاری از آنها دستگیر نشده است. فقط UNA € ™ روشنایی جزئی نیست، فقط یک گروه از تماشاگران دقیق تر و متعدد، احتمالا می تواند خواندن کامل و جامع از نقاشی است. در همین حال، به اعتقاد من، درست است برای رمان که در آن محتوای نقاشی است. این همه من در توجیه بخشی از این واقعیت است که این را نمی خواهد در عبارت â € œmacchina burocraticaâ € ظاهر می شود، â € œcorteâ €، â € œdifesaâ €، â € œapparati € قضایی ارسال. € ™ فنی، حقوقی / رمان بوروکراتیک من درک می کنم که چه مقدار از یک موجودی است که در مقابل من، برش باز است، اما که من حتی نمی تواند تعیین حتی اندام. بنابراین، برای جلوگیری از افتادن به برخی از بیانیه آشکار، به دور از دسترس من، من هستم. چه من جالب توجه بسیاری از داستان سوال از گناه و گناه جوزف ک. بنابراین، به در حال حاضر در â € œLettere به Milenaâ €، که در شخصیت کافکا کمین احساس گناه، یک گسل انتزاعی پیدا شده است تقریبا نژادی است، که اغلب در اشکال دلا € ™ خود تحقیر بیان شده است. برای مثال میتوان به عبور:  «میلنا، نه در مورد این، شما برای من نیست یک خانم، شما یک دختر هستید، من هر کسی که دختر جوان، نه دست oserò شما در دست، دختر، دست کثیف بود دیده ام هرگز ، سیاه سرفه، unghiuta، نامطمئن و لرزان، سرد و گرم  ». در مقابل، به در K. یافت می شود (اما چه LA € ™ آخرین اولیه؟ قابل توجه است) آگاهی از گناه و احساس کثافت است. ما پیدا کردن گسل هر چند â € œrealeâ €، حتی بیشتر انتزاعی به دلیل آن است که کافکا، به عنوان هرگز نام است، اما تحریم. چگونه می تواند شما را محکوم یک مرد چیزی را مرتکب نشده بود، اما برای یک گسل است که شما نمی دانید که؟ جوزف ک اعلام شده است بی گناه، اما تقصیر او را نمی دانند. بنابراین چه پنجه نرم می کند برائت؟ در چه گناه و بی گناهی خود را؟ خواندن رمان، من € ™ ثانیه تصور که سوال این است که به عنوان مبهم تر داشتند. در ابتدا، به خواننده دلا بی گناهی € ™ K. متقاعد، اگر چه این بی گناهی است که بدون یک مرجع است. این است که توسط پوچی ساده از مورد و دادرسی علیه € ™ ثانیه متهم را متقاعد کرد. با این حال، با آشکار شدن این روند، همدردی خود به خود برای مورد K. و K. از دست می دهد خود دست مبهم تر به دست به نظر می رسد. © چرا سعی نمی کشف گسل خود را؟ چرا © منفعلانه این دوره از وقایع â € \"تلاش برای قرار دادن یک ترمز تنها راه چاره خود را قبول ...

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب محاکمه


 کتاب پی پی جوراب بلند(جلد اول)
 کتاب ایلیاد و اودیسه
 کتاب اولیس
 کتاب همچنان به هیچ وجه
 کتاب اسب ها و آدم ها
 کتاب سرخپوست می رود